بالاخره وقت 21 روز رسید
21 روز برای لاغری و ورزش و اتلاف وقت
حوصله رژیمای اینو بخور اونو نخور را ندارم
اگه تو این 21 روز یکمی هله هوله خوردن را کم کنم و غذا را یه وعده ای کنم این اضافه وزن کم میشه
ولی واویلا از این اتلاف وقت که فکر نکنم 2100 هم زورش بهم برسه
ولی چاره ای نیست شروع میکنم
وزن امروزم 66.6 کیلو بود اگه هفته ای 300 گرم کم کنم تا عید شدم 64
فردا هم غیرصبح که مدرسه ام و ساعتی که برای کار های خونه میزارم حداقل یک ساعت مفید باید داشته باشم و روزانه یه ربع ربع زیادش میکنم
اگه به 5 ساعت مفید برسونم فعلا ایده آله
وزن 65.3
یک روش خوب برای کاهش وزن یاد گرفتم فقط تمام روز باید رو ترازو باشم
تا شب وزنم اجازه داره به یه عدد مشخص برسه و اگه از اون بالاتر بره معلومه پرخوری کردم
دیگه کالری شماری و هزارتا مسخره بازی دیگه هم لازم نیست
مثلا من امروز تا شب نباید بیشتر از 65.7 باشم
وزن امروز 65.2
این 200 گرم لعنتی اگه رفته بود یه کیلو در هفته کم شده بود
روز هشتم
بعدا نوشت:تا الان گرسنگی کشیدم که کمتر بشه و شد 65.1
دوباره غم و غصه حمله کرده و تمام بدبختیای دنیا جلو چشمم رژه میره
باید یه گریه مفصل کنم ولی فعلا وقت ندارم امیدوارم خودبه خود خوب بشم
وزن امروز بره به جهنم
نتیجه پرخوری دیروز وزن 65.5
از صبح حدود 800 کالری خوردم بیشتر هم اشتها نداشتم چون حالم خوب نیست
1 گوجه و هویج و سیب بخورم تا معده پر بشه و یه چای سبز و دیگه خوردن امروز را تعطیل کنم و دیگه بشینم به کثافت بودن این دنیا لعنت بفرستم
روز دوم
وزن امروز 66
حال و حوصله درست حسابی ندارم و دیشب هر چی دم دستم بود خوردم امروزم احتمالا همینطوره ولی امیدوارم بدون برنج طاقت بیارم
وزن امروز 65.9
بعد 2 روز پرخوری بازم خوبه
از امروز حذف برنج را دارم و شیرینیجات کمتر
هرچند این چند وقت حتی دیگه عسل هم نمیخورم و فقط روزی یکی دو تا قند و چند تا خرما و مویز و یکی دو تا بیسکوییت میخورم ولی کم میکنم و بیسکوییت و قند را حذف میکنم
یعنی بوی پلو تو خونه بپیچه و من نخورم تصورش هم برام وحشتناکه
واسه این چند کیلو اضافه وزن ناقابل ارزش داره زجر بکشم؟
ولی وقتی یادم که میفته همین چند کیلو به زانوهام فشار میاره و بدنم را سنگین میکنه انگیزه ام زیاد میشه
حالا هر دفعه یه قاشق ته دیگ پلویی میخورم که از هوس نمیرم
ناهار امروز تخم مرغ پخته و گوجه
عصر هم نون پنیر و خرما و سیب
روز اول
21 روز را با وزن 67.8 شروع کردم و با وزن 65.9 تموم میکنم
1.9 کیلوگرم کاهش وزن
خیلی خوب نیست ولی خوبه!
دوباره شروع میکنم البته این دفعه جدی تر
همچنان یک وعده ای بودن را ادامه میدم از جمعه هم برنج و شیرینیجات را قطع میکنم حتی خرما و کشمش (میمیرم)
روز یست و یکم
بعدا نوشت:دوباره وزن کردم 65.6 بود 300 گرم هم مهمه!
الان وزن مهم نیست
اینکه فردا با عطسه و دماغ و صدای گرفته باید برم سر قرار مهم تره لعنت به این آلرژی
وزن 66.4
دوباره من رفتم بیرون و باد پاییزی بهم خورد و آلرژی فصلی شروع شد
حالم خوب نیست جسمی روحی
حوصله ندارم برم مدرسه فعلا نشستم اهنگ گوش میدم
"گریه آخر ما
آخر بازی عشق
ختم ابن قائله بود"
دیرم شد
وزن 66.8
انگار بدنم میخواد برای کم کردن وزن مقاومت کنه
البته این دو سه روز هم خیلی رعایت نکردم
عکسهای پارسالم خیلی ناراحتم کرد هیکلم خیلی خوب شده بود
دوباره باید به اون دوران طلایی برگردم و چه کار سختیه
روز..
اول صبح وزنم خیلی ناامید کننده بود و همون وزن اولیه شده بود ولی عجیبه با اینکه صبحونه هم توپول خوردم الان کمتر شده
گرسنگی کشیدن فایده نداره و بعدش ولع میگیرم
بهتره اندازه معمولی یکمی کمتربخورم و فعالیتم را زیاد کنم
فعلا که از این همه پیاده روی و یوگا و ورزش پا درد گرفتم
روز پنجم
امروز صبحانه و ناهار توپول خوردم
ولی هفت هشت هزار قدم راه رفتم عصر هم حدودا یک ساعت ورزش و یوگا کردم
یا گرسنه ام یا از خستگی دارم میمیرم لعنت به این اضافه وزن
روز چهارم
وزن دوباره داره میره بالا و از صبح سیر نشدم و بدنم اینقدر ضعف داره که میلرزه
چاره ای نیست باید تحمل کنم
روز دوم
از ساعت 6 عصر تا 6 صبح نباید چیزی بخورم
دوباره ورزش کردم وبهتره شب تا کار به گرسنگی نرسیده بخوابم
روز اول
صبح همه خوراکیهای امروزم را ظرف کردم و گذاشتم یخچال و اصلا بی رحمانه نبود اضافه بر اونا فقط 4 تا بادوم خوردم و چند تا قاشق شیر پسته
باید بیشتر به خودم سخت بگیرم
اگه بتونم هفته ای 1 کیلو کم کنم عالیه
خسته شدم از این چاقی لاغری ولی چاره ای نیست
وزن امروزم 67.8
دیگه استرس ندارم و این قلب طوفان زده دیگه با هیچی هیجان زده و شاد و غمگین نمیشه
نصف استرسم برای اینه که نمیخوام به مامانم دروغ بگم
خیلی خب انگار چاره ای نیست پس دیگه بهش فکر نمیکنم
ولی ارزشش را داره آیا؟ آره داره
روز دوم استرس
خب روز را شروع میکنم
فعلا نه عاشقم نه استرس دارم
فقط خسته و خوابالو هستم
شایدم شروع نکردم و خوابیدم
روز هفدهم و روز دوم
چاق میشم خونه تکونی میکنم
افسرده میشم خونه نکونی میکنم
عصبی میشم خونه تکونی میکنم
حالا برای کنترل استرسم خونه تکونی کردم
نتیجه خوب بود فقط آخر شب خستگی و استرس تبدیل شد به غم و دلتنگی
روز اول استرس
درسته اون موقع نتونستم دانشجوی خوبی براش باشم ولی انگار قراره جبران کنم
ازم خواست استرسم را کنترل کنم و شفاف و روشن براش بگم چکار میکنم
و میدونم اینقدر باهوشه که نمیشه گولش زد
پس خودمم گول نمیزنم و برای کنترل استرسم 21 روز را شروع میکنم
البته همین الان که دارم مینویسم اون رقم بزرگی که امروز هزینه کردم میاد جلوی چشمم و یه دنیا استرس میریزه تو دلم ولی چاره ای نیست
خب از همین الان شروع میکنم
1)بیکارنباشم چون تو بیکاری ذهنم فعال میشه
2)حرکات تنفسی یوگا
3)انجام کارای عقب افتاده
4)کتاب خوندن
5)فیلم دیدن
6)موزیک آرمش بخش
7)ذکر گفتن
8)فکر نکردن به گذشته
9)فکر نکردن به آدمها
10)دسته بندی عکسام و کلا فنگ شویی
11)فکر منفی ممنوع
12)دیگه چیزی یادم نمیاد
این لیست عالیه ولی میدونم اگه عمل نکنم استاد متوجه میشه
پس جدی شروع میکنم
روز اول 21 روز استرس
فال حافظ امروزم
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرخ
تعبیر: آنقدر در حال و هوای یار به وصال فکر کرده ای که زندگی را فراموش کرده و تمام سختی ها را به جان خریده ای. دل . دیده ات را با گریه به تاراج داده دیگر اشکی باقی نمانده است. هر چه مقدر و قسمت باشد همان می شود. امیدت را هیچ وقت از دست نده چون خداوند ارحم و الراحمین است
کلی کار بی ربط دارم که فعلا هیچکدومشو نمیتونم انجام بدم پس تیزرای تاکسی جعفر پناهی را نگاه میکنم
روز شانزدهم
با مستاجر قبلی تصفیه کردم و با مستاجر جدید قرارداد بستم
طبق معمول خونه ویروونه است و تعمیرات داره
کلی با تعمیرکار چونه زدم شب بیاد شیرها و دستگیره ها را سرویس کنه
یه کارگر هم گرفتم و فعلا ظاهر خونه را تمیز کردم و تحویل دادم
و همه این کارا و جابجایی های پول و چونه زدن برای مبلغ اجاره و شرایط و ...را امروزتنهایی بدون هیچ کمک و پشتوانه انجام دادم
و حتی اندازه یه اس ام اس دلخوشی نداشتم
خواستم خستگی در کنم رفتم تلگرام و یه فیلم دیدم از بچه های امریکایی که پدرشون جنگ بوده و بعد مدت طولانی همدیگرو میدیدند
دیگه بغضم ترکید و آرزو کردم کاش فقط یک بار دیگه میتونستم پدرم را ببینم و های های گریه کردم و سبک شدم