دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1462

تک درخت میشم

1461

دیگه هیچ کس نمیتونه از این حصار بگذره

1430

این آرامش راحت بدست نیومد

1410

 آهنگ متوسط استفاده از کلمه به جهنم در مکالمات ذهنم رو به افزایش است

1355

از تنهایی لذت میبرم

1352

بهاری شدم

1346

دلم میخواد زار بزنم 

ولی از بس به خودم گفتم قوی باش 

بیخیال باش

میگذره

بخند تا زندگی بهت بخنده 

گریه ام نمیگیره

همه چی همیشه خوب پیش نمیره 


1327

بالاخره ندای درونم عاقل شد

یا به خوشبختی میرسم

یا به ویرانی

1230

قضاوت نمیکنم

1071

بی تفاوتی,

بهترین عکس العملم

در برابر بدترین اتفاقات

1036

خودمم نمیدونم



1023

بیخیالی

1020

بارها و بارها

شب آخر زندگی پدرم را

شبیه سازی کردم,

آخرین کارهایش

در این دنیا,

ولی صبح

روز از نو

روزی از نو

985

دور دست ترین رویاهام

زنده شد

971

راه میرم و

فکر میکنم

933

سنگ میشم

909

با فکرهای منفی می جنگم

788

کنار کلبه چوبی می ایستم

برگهای زرد و سرخ همه جنگل را پر کرده

چشمهایم را باز می کنم


صدا را زیاد می کنم و

خاطره دریای طوفانی

را تکرار می کنم


بازوهاش را دورم حلقه کرده

 آروم دستش را گاز می گیرم

دستهایی که آشنا نبود

را در بیداری مرور می کنم


رویا می بافم

773

پاییز را

ریجکت میکنم

758

دنده عقب میرم 

733

به شوخی های زندگی

می خندم

722

بند بازی میکنم

700

سیاهی شبم را

وزن می کنم

659

به

اخلاق و روحیات

شرایط و سبک زندگی

آزادی های  بدست آمده

و از دست رفته

چاقی و لاغری و

 هیکل

رنگ مو و شکل  و صورت

وضع مالی و تحصیلی و شغلی

توانایی جدید

و از همه مهمتر

 به محل  زندگی

که ممکنه سال دیگه داشته باشم

فکر میکنم


641

لحظه ی انفجارِ سرم را

تصور می کنم

639

انسانیت درونم را

زجر کش می کنم

612

ترشی می خورم,

شوری را ببره

شیرینی ,

ترشی را

تلخی,

خودم را

602

از صبح دل انگیز بهاری لذت می برم

590

فکر نمی کنم