دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2423

بالاخره وقت 21 روز رسید

21 روز برای لاغری و ورزش و اتلاف وقت 

حوصله رژیمای  اینو بخور اونو نخور را ندارم

اگه تو این 21 روز یکمی هله هوله خوردن را کم کنم و غذا را یه وعده ای کنم این اضافه وزن کم میشه 

ولی واویلا از این اتلاف وقت که فکر نکنم 2100 هم زورش بهم برسه

ولی چاره ای نیست شروع میکنم

وزن امروزم 66.6 کیلو بود اگه هفته ای 300 گرم کم کنم تا عید شدم 64 

 فردا هم غیرصبح که مدرسه ام و ساعتی که برای کار های خونه میزارم حداقل یک ساعت مفید باید داشته باشم و روزانه یه ربع ربع زیادش میکنم 

اگه به 5 ساعت مفید برسونم فعلا ایده آله

2388

وزن 65.3

2387

وزن امروز 65.1

فعلا وقت و حوصله لاغری را ندارم و همین وزن خوبه

روز شانزدهم

2381

وزن امروز64.9

روز نهم

2379

یک روش خوب برای کاهش وزن یاد گرفتم فقط تمام روز باید رو ترازو باشم

 تا شب وزنم اجازه داره به یه عدد مشخص برسه و اگه از اون بالاتر بره معلومه پرخوری کردم

دیگه کالری شماری و هزارتا مسخره بازی دیگه هم لازم نیست

مثلا من امروز تا شب نباید بیشتر از 65.7 باشم

2377

وزن امروز 65.2

این 200 گرم لعنتی اگه رفته بود یه کیلو در هفته کم شده بود

روز هشتم

بعدا نوشت:تا الان گرسنگی کشیدم که کمتر بشه و شد 65.1 

2375

دوباره غم و غصه حمله کرده و تمام بدبختیای دنیا جلو چشمم رژه میره 

باید یه گریه مفصل کنم ولی فعلا وقت ندارم امیدوارم خودبه خود خوب بشم

وزن امروز بره به جهنم

2374

نتیجه پرخوری دیروز وزن 65.5

2373

وزن 65.2

دیروز اینقدر فکرم مشغول بود و کار داشتم که اصلا به خوردن فکر هم نکردم

روز پنجم

2371

وزن 65.4

روز چهارم

2369

وزن امروز 65.8

روز سوم


2367

از صبح حدود 800 کالری خوردم بیشتر هم اشتها نداشتم چون حالم خوب نیست 

1 گوجه و هویج و سیب بخورم تا معده پر بشه و یه چای سبز و دیگه خوردن امروز را تعطیل کنم و دیگه بشینم به کثافت بودن این دنیا لعنت بفرستم

روز دوم

2366

وزن امروز 66

حال و حوصله درست حسابی ندارم و دیشب هر چی دم دستم بود خوردم امروزم احتمالا همینطوره ولی امیدوارم بدون برنج طاقت بیارم

2362

وزن امروز 65.9

بعد 2 روز پرخوری بازم خوبه

از امروز حذف برنج را دارم و شیرینیجات کمتر

هرچند این چند وقت حتی دیگه عسل هم نمیخورم و فقط روزی یکی دو تا قند و چند تا خرما و مویز و یکی دو تا بیسکوییت میخورم ولی کم میکنم و بیسکوییت و قند را حذف میکنم

یعنی بوی پلو تو خونه بپیچه و من نخورم تصورش هم برام وحشتناکه 

 واسه این چند کیلو اضافه وزن ناقابل ارزش داره زجر بکشم؟

ولی وقتی یادم که میفته همین چند کیلو به زانوهام فشار میاره و بدنم را سنگین میکنه انگیزه ام زیاد میشه 

حالا هر دفعه یه قاشق ته دیگ پلویی میخورم که از هوس نمیرم

ناهار امروز تخم مرغ پخته و گوجه

عصر هم نون پنیر و خرما و سیب 

روز اول

2353

21 روز را با وزن 67.8 شروع کردم و با وزن 65.9 تموم میکنم

1.9 کیلوگرم کاهش وزن 

خیلی خوب نیست ولی خوبه!

دوباره شروع میکنم البته این دفعه جدی تر 

همچنان یک وعده ای بودن را ادامه میدم از جمعه هم برنج و شیرینیجات را قطع میکنم حتی خرما و کشمش (میمیرم) 

روز یست و یکم

بعدا نوشت:دوباره وزن کردم 65.6 بود 300 گرم هم مهمه!

2352

وزن امروز 65.9

خوبه

روز نوزدهم

2347

وزن امروز 66.7

این هفته اصلا حواسم به خودم نبود

از امروز شروع میکنم

روز پانزدهم

2340

الان وزن مهم نیست

اینکه فردا با عطسه و دماغ و صدای گرفته باید برم سر قرار مهم تره لعنت به این آلرژی

2338

وزن 66.4

دوباره من رفتم بیرون و باد پاییزی بهم خورد و  آلرژی فصلی شروع شد

حالم خوب نیست جسمی روحی 

حوصله ندارم برم مدرسه فعلا نشستم اهنگ گوش میدم

"گریه آخر ما

 آخر بازی عشق

ختم ابن قائله بود"

دیرم شد

2333

وزن امروز 66.7 

یک کیلو کاهش در هفته خوبه

ادامه میدم

2332

وزن 66.8 

انگار بدنم میخواد برای کم کردن وزن مقاومت کنه 

البته این دو سه روز هم خیلی رعایت نکردم 

عکسهای پارسالم  خیلی ناراحتم کرد هیکلم خیلی خوب شده بود 

دوباره باید به اون دوران طلایی برگردم و چه کار سختیه

روز..

2329

وزن امروز 67

روز هفتم

2327

اول صبح وزنم خیلی ناامید کننده بود و همون وزن اولیه شده بود ولی عجیبه با اینکه صبحونه هم توپول خوردم الان کمتر شده 

گرسنگی کشیدن فایده نداره و بعدش ولع میگیرم 

بهتره اندازه معمولی یکمی کمتربخورم و فعالیتم را زیاد کنم 

فعلا که از این همه پیاده روی و یوگا و ورزش پا درد گرفتم

روز پنجم

2324

امروز صبحانه و ناهار توپول خوردم 

ولی هفت هشت هزار قدم راه رفتم عصر هم حدودا یک ساعت ورزش و یوگا کردم 

یا گرسنه ام یا از خستگی دارم میمیرم لعنت به این اضافه وزن

روز چهارم

2322

وزن امروز 66.7 

1 کیلو این هفته را کم کردم ولی اگه بتونم کمترش میکنم 

روز چهارم


2315

وزن دوباره داره میره بالا و از صبح سیر نشدم و بدنم اینقدر ضعف داره که میلرزه 

چاره ای نیست باید تحمل کنم

روز دوم

2314

وزن امروز 66.8 

هورااااا

روز دوم 

2311

از ساعت 6 عصر تا 6 صبح نباید چیزی بخورم

دوباره ورزش کردم وبهتره شب تا کار به گرسنگی نرسیده بخوابم

روز اول

2310

صبح همه خوراکیهای امروزم را ظرف کردم و گذاشتم یخچال و اصلا بی رحمانه نبود اضافه بر اونا فقط 4 تا بادوم خوردم و چند تا قاشق شیر پسته 

باید بیشتر به خودم سخت بگیرم

 اگه بتونم هفته ای 1 کیلو کم کنم عالیه

خسته شدم از این چاقی لاغری ولی چاره ای نیست 

وزن امروزم 67.8

2219

دیگه استرس ندارم و این قلب طوفان زده دیگه با هیچی هیجان زده و شاد و غمگین نمیشه

2210

امروز از استرس گذشته

قلبم داره از سینه میزنه بیرون

روز سوم استرس

2207

نصف استرسم برای اینه که نمیخوام به مامانم دروغ بگم

خیلی خب انگار چاره ای نیست پس دیگه بهش فکر نمیکنم 

ولی ارزشش را داره آیا؟ آره داره

روز دوم استرس

2205

خب روز را شروع میکنم

فعلا نه عاشقم نه استرس دارم 

فقط خسته و خوابالو هستم

شایدم شروع نکردم و خوابیدم

روز هفدهم و روز دوم 

2196

چاق میشم خونه تکونی میکنم

 افسرده میشم خونه نکونی میکنم

عصبی میشم خونه تکونی میکنم 

حالا برای کنترل استرسم خونه تکونی کردم

نتیجه خوب بود فقط آخر شب خستگی و استرس تبدیل شد به غم و دلتنگی

روز اول استرس

2195

درسته اون موقع نتونستم دانشجوی خوبی براش باشم ولی انگار قراره جبران کنم 

ازم خواست استرسم را کنترل کنم و شفاف و روشن براش بگم چکار میکنم 

و میدونم اینقدر باهوشه که نمیشه گولش زد

پس خودمم گول نمیزنم و برای کنترل استرسم 21 روز را شروع میکنم 

البته همین الان که دارم مینویسم اون رقم بزرگی که امروز هزینه کردم میاد جلوی چشمم و یه دنیا استرس میریزه تو دلم ولی چاره ای نیست 

خب از همین الان شروع میکنم

1)بیکارنباشم چون  تو بیکاری ذهنم فعال میشه

2)حرکات تنفسی یوگا

3)انجام کارای عقب افتاده

4)کتاب خوندن 

5)فیلم دیدن

6)موزیک آرمش بخش

7)ذکر گفتن 

8)فکر نکردن به گذشته

9)فکر نکردن به آدمها

10)دسته بندی عکسام و کلا فنگ شویی

11)فکر منفی ممنوع

12)دیگه  چیزی یادم نمیاد

این لیست عالیه ولی میدونم اگه عمل نکنم استاد متوجه میشه 

پس جدی شروع میکنم

روز اول 21 روز استرس

2194

فال حافظ امروزم

دل من در هوای روی فرخ

بود آشفته همچون موی فرخ

بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست

که برخوردار شد از روی فرخ

تعبیر: آنقدر در حال و هوای یار به وصال فکر کرده ای که زندگی را فراموش کرده و تمام سختی ها را به جان خریده ای. دل . دیده ات را با گریه به تاراج داده دیگر اشکی باقی نمانده است. هر چه مقدر و قسمت باشد همان می شود. امیدت را هیچ وقت از دست نده چون خداوند ارحم و الراحمین است

2189

کلی کار بی ربط دارم که فعلا هیچکدومشو نمیتونم انجام بدم پس  تیزرای تاکسی جعفر پناهی را نگاه میکنم

روز شانزدهم

2185

ترکیبی از استرس و عشق و غم و دلخوری و انتظار و هیجان

روز پانزدهم

2178

چقدر سخته که دردت را به هیچکس نتونی بگی

روز چهاردهم

2177

با مستاجر قبلی تصفیه کردم و با مستاجر جدید قرارداد بستم 

طبق معمول خونه ویروونه است و  تعمیرات داره 

 کلی با تعمیرکار چونه زدم شب بیاد شیرها و دستگیره ها را سرویس کنه 

یه کارگر هم گرفتم و فعلا ظاهر خونه را تمیز کردم و تحویل دادم

و همه این کارا و جابجایی های پول و چونه  زدن برای مبلغ اجاره و شرایط و ...را امروزتنهایی بدون هیچ کمک و پشتوانه انجام دادم

و حتی اندازه یه اس ام اس دلخوشی نداشتم 

خواستم خستگی در کنم رفتم  تلگرام و  یه فیلم دیدم از بچه های امریکایی که پدرشون جنگ بوده و بعد مدت طولانی همدیگرو میدیدند

دیگه بغضم ترکید و آرزو کردم کاش فقط یک بار دیگه میتونستم پدرم را ببینم و های های گریه کردم و سبک شدم