دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2505

اگه امشب می مردم

فردا صبح مدرسه نمی رفتم بچه ها کلی ذوق می کردند

 از مدرسه باهام تماس می گرفتند ولی گوشیم خاموش بود چون شارژ نشده بود 

از اینکه بی خبر غیبت کردم تعجب می کردند و تو دلشون 4 تا فحش هم می دادند که دوباره این هفته هم مجبورند بچه ها را نگه دارند

ظهر هم یادشون می رفت که من اصلا وجود داشتم 

 مدرسه شیفت عصر حتی باهام تماس هم نمی گرفتند زنگ اول بچه ها را می بردند نماز زنگ های بعدی هم ناظم می رفت بالا سرشون و تو دلش بهم فحش می داد که اینقدر بیشعورم که حتی یه خبر نمیدم 

تا شب حتی گردو هم بهم زنگ نمی زد 

دوستام هم از نبودنم تو  تلگرام واتساپ تعجب نمی کردند و میذاشتن به حساب مشغله

مامانم هم حواسش به اومدن خاله از کربلاست و میدونه من مشغولم و زنگ نمی زد 

تا فردا شب که شاید گردو زنگ می زد که بگه میاد اینجا ولی گوشی من خاموشه 

زنگ میزد به خاله اش تا از من خبر بگیره و خواهرم میگفت خبری نداره 

زنگ میزد خونه جواب نمیدادم 

میومد بالا زنگ درو می زد 

میرفت کلید را میاورد و درو باز می کرد

 آروم رو تخت خوابیده بودم 

انگار هیچ وقت زنده نبودم 

2485

چی باعث شد فکر کنم امروز شنبه است و خیلی جدی برم طالع رنگی رنگی بخونم و بعد جمله اول متوجه بشم تکراریه!

2483

حالا که آفتاب دوباره می تابه تو خونه ام دیگه صبحها خونه نیستم 

دفعه بعد خونه شرقی غربی میگیرم

2478

دلم تنگ شده برای کسی که هیچ وقت ندیدمش

2439

بارها به این نتیجه رسیدم اینجا نوشتن معجزه می کنه 

2434

یه جای فیلم پری بود علی مصفا پشت تلفن صداشو مثل خسرو شکیبایی کرده بود و با پری حرف می زد می گفت سلام عزیزم حالت چطوره

الان دلم می خواد یکی اونجوری باهام حرف بزنه

2411

خیابون سعدی جنوبی بعد از نواب نکبت ترین خیابون تهرانه 

2388

زخمی که 18 سال روشو بسته بودم سرباز کرد 

2353

چقدر وحشتناکه که  یه روز می میرم 

زندگی را خیلی دوست دارم 

تا حالا اینقدر به عمق فاجعه پی نبرده بودم و الان نشستم زار میزنم 

2346

فکر کنم لازمه یه خونه تکونی اساسی تو ذهن و باورهام داشته باشم



2342

آدم اجتماعی نیستم

نه اینکه نتونم با مردم حرف بزنم یا نتونم تو یه جمع با دیگران گرم بگیرم اتفاقا خیلیا منو خونگرم می دونند ولی خلوت خودم را همه چی ترجیح میدم

برای همین بوده تو خوابگاه راحت نبودم 

برای همینه با اینکه شغلم را دوست دارم ازمحدوده ی خارج کلاس بدم میاد

برای همینه که اهل مهمونی نیستم 

و برای همینه که وقتی نمیرم تلگرام حالم بهتره 

هرچی دوروبرم خلوتتر حالم بهتر

2321

کلاغها غار غارو  سر کردند 

مسافر من که تو راه نیست ولی خوشبحال هر کی که داره سبد سبد گل می چینه و گره کارش وا میشه امروز

2320

رفتم سر پنجره که با هوای اول صبح کیف کنم تو کوچه را نگاه کردم دو ردیف ماشین دو طرف کوچه را گرفتند حتی جلوی در پارکینگ ها هم پارک کردند

حلوی ساختمون آقای استیری خدابیامرزدو تا موتورجلوی در ورودی پارک کردند و معلومه کلی دقت کردند که از سمت چپشون اهالی ساختمون بتونند رد بشن  لبته یه نفر و سمت راستشون هم حتی یک سانت نرفته باشه جلو در خونه همسایه

لعنت به این شهر

الان رسول نجفی باید بخونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه؟

2769

9 فروردین 

14:55

زندگی باید کرد

2766

اونی که میخواستی تو غبارا گم شد

2726

دیروز مدیرمون گفت اگه حضور  سه شنبه را الکی امضا کنید اومد و برای یکیتون اتفاقی افتاد اون وقت برای من دردسر میشه 

منم اون لحظه تو دلم گفتم خاک بر سرت با این پیش بینی ات

حالا امروز تو گروه اعلامیه فوت خواهرشو گذاشت 

2722

و البته همونطور که یکی به دلم میشینه یکی هم با یه حرکت از چشمم میفته 

تامام

2714

حالم بد بود و میخواستم دیرتر برم مدرسه 

زنگ زد و  اینقدر با انرژی حرف زد و غش غش خندید که تمام حس و حال بدم رفت

شاید زندگی همین باشه

2710

برداشته کویر مرجان فرستاده خواستم فحشش بدم نتونستم خواستم بهش بگم لعنتی من با این آهنگ عاشق شده بودم نگفتم

فقط گفتم این آهنگ ویروونم میکنه تازگیا  از تو گوشیم پاک کردم و براش دو تا آهنگ لیلا فرستادم تا این حد خز و مسخره 

و واقعیت اینه وقتی مسخره ام وقتی میتونم با آدما روابط ساده داشته باشم میتونم گذشته آینده خستگی دلتنگی شکست و ... را لحظه ای فراموش کنم و شاید زندگی همین باشه 

کاش بتونم همه چیو راحت بگیرم

2709

دیروز مرد ایده آلم را پشت چراغ قرمز دیدم

تو یه پراید هاچ بک نشسته بود و وقتی اون مدلی دود سیگارو از زیر سیبیلاش داد بیرون نگامون بهم گره خورد 

منم همینجوری که بهش زل زده بودم به این دنیا لعنت میفرستادم که هیچ وقت همچین مردی سر راهم نگذاشت و هر کی اومد از قبلی... تر بود

و البته عمر چراغ قرمز 65 ثانیه بود

2707

 رو صندلی های بیرون سالن نشسته بودم و بیسکوییت ویفری  که میخوردم خورد میشد میریخت رو پالتوم و به دختر پسرای جوون و معذب نگاه میکردم و خدا را شکر میکردم از اون مرحله رد شدم  

2705

دنیای کثافت

2702ا

طرف با اون مدرک و سمت و اهن و تولوپ میاد تو پی وی قربون صدقه میره و برای رنگ چشم غش و ضعف میکنه 

ظاهر و باطن آقایون چقدر با هم فرق داره 

2701

این چند روز وضعیت خوبی نبود و درگیر یه ماجرای مسخره بودم که امیدوارم واقعا تموم شده باشه.فکر نکنم هیچکس اندازه  من در دیوانه کردن و فراری دادن آدمها استاد باشه

2698

احساس کردم زشته فقط جواب پیاماش لایک میکنم و براش یه مطلب مرتبط با شغل هردومون فرستادم 

بعد رفتم طالع این هفته ام را خوندم و جمله آخرش عصبانیم کرد و گفتم گ.. خوردی و بدو رفتم اون پیامو تا ندیده پاکش کردم

فرشتگان الهی هم نازل بشن دیگه نمیتونند منو از لاک تنهاییم در بیارند 

2490

دیروز فهمیدم همه عاشق و دلداده اند اون همه خیانت و پیچوندن و دو دره بازی هم لابد کار منه

ای مردم خیلی باحال و تهوع آورید

2480

یکی از مشکلات بزرگ زندگیم این بوده که ظاهرم خیلی مظلوم و مودب تراز خود واقعیم بوده و دیگران وقتی میفهمن که در موردم اشتباه کردند عصبانی میشن و البته برام اهمیتی نداشته

الانم دلم میخواد به یه نفربگم آره جون خودت ...

2464

بعد از 115 روز آفتاب سه شنبه خونه ام را دیده ام

پریود همیشه هم چیز بدی نیست 

2458

از اون روزای مسخره ی دم پریودی که همه چی ناراحت کنندس و اعتماد به نفسم رفته زیر صفر و از نظر خودم شدم احمق ترین ,بدبخت ترین ,بی عرضه ترین و اضافه ترین آدم روی زمین

2452

از دندونپزشکی که برمیگشتم یه غمی وجودمو گرفته بود 

دنبال دلیلش بودم

فکر کردم از هوای ابری بارونیه و تنهاییم تو این وضعیت و گوشیمم که شارژ تموم کرد و نتونستم اسنپ بگیرم و زیر این شرشر بارون خیس شدم و اون ماشین لعنتی سر چارراه تند رفت و آب پاشید سرتاپام و صورتم که با بی حسی کج و کوله شده و خستگی هفته که آخر هفته ها با درد دندونپزشکی تموم میشه و امشبی که تولدشه و بهش دسترسی ندارم و این خانم مسافر و آقای راننده تاکسی که همچنان علت بوگند تهران را لوله فاضلاب میدونند و منم با دهن کج و کوله نمیتونم حالیشون کنم ولی نه هیچ کدوم از اینا نیست 

پوله باباجان پول 

پول دندونپزشکیه که داغم کرده و تجربه ثابت کرده هیچی اندازه پول خوشحال و ناراحتم نمیکنه

اوکی پس بقیه غصه های عالم راحت باشید ادامه بدید

2447

عینکی شدم

2443

15 سال باهاش جنگیدم که تو ماشین لیلا فروهر و سیاوش قمیشی نزار خوشم نمیاد 

حالا به اون لجبازیا فکر میکنم و با خیال راحت آهنگاشون را گوش میدم

ما زنها خیلی وقتها اعتراضمون را غیر مستقیم ابراز میکنیم

2442

از هر دری حرف زدیم تا رسیدیم به عشق

ازم پرسید هنوزم دوسش داری چشمام اشکی شد و گفتم خیلی

گفت سروتونین بدنت کمه 

2440

پاییزامسال با قشنگیاش داره نهایت تلاشش را میکنه که منو دیوانه کنه ولی من بلاکش کردم و هنوز نخواستم بهش توجهی کنم

2439

از هفته ی پیش با دوستام تصمیم گرفتیم دورهمی بزاریم

یکی گفت هفته ی دیگه من نیستم منم الکی گفتم هفته ی بعدش هم من نیستم 

چون تولدمه و هم اونا مجبور میشن کادو بیارند هم من کیک و هم حوصله ی چند تا تولد بازی ندارم و این یکی را خواستم حذف کنم

خلاصه اون دوستی که گفته بود این هفته نیست چند روز بعد اعلام کرد که هست حالا بحث سر پنج شنبه یا جمعه بود که زود به نتیجه رسید و افتاد جمعه یعنی امروز

5 نفر بیشتر نیستیم ولی در دو روز گذشته فقط یکی یکی اعلام کردیم که میایم و یکی هم این وسط گفته مریض شده و شاید نیاد و من پرسیدم کجا بریم و یکی دیگه گفته بریم کبابی شمرون غذاش خوبه ولی نمیشه طولانی نشست و من رفتم تو فکر که قراره بریم بخوریم یا همدیگرو ببینیم و با هم گپ بزنیم

و منی که کباب خور هم نیستم به کبابی شمرون چه و یاد قرار دفعه پیش افتادم که رفتیم یه باغ تو فرحزاد 

من زرشک پلو مرغ خوردم و اونا شیشلیک یا یه چیزی شبیه این 

از بس گوشت قرمز دوست ندارم به غذاها هم توجه ندارم 

موقع حساب کتاب کل مبلغ بر تعداد تقسیم شد و من کلی هزینه اضافه بر شکمم دادم و اونا هم به روی مبارک نیاوردند که تو نمیخواد اینقدر پول بدی

بعد این فکرها بازم در جواب کبابی شمرون سکوت کردم و نظری ندادم 

یکی دیگه گفت بیاید خونه ی ما و غذا را از بیرون میگیریم و من تعارف الکی کردم و گفتم به زحمت میفتی ولی بقیه هیچ حرفی نزدند 

و الان که ساعت داره 8 صبح جمعه میشه یکی دیگه نوشته چون اون یکی مریضه و نمیاد ما هم دورهمی را بزاریم برای بعد و به این ترتیب پرونده ی این دورهمی زوری و مسخره را بسته و امیدوارم نظر قطعی بقیه هم همین باشه و بتونم این جمعه  ی بارونی سرد را مثل بقیه جمعه ها به تنهایی و آرامش  کنار بخاری خونه ام  بگذرونم 

2436

دخترعموم نوشت به راهت ادامه بدی بهترین کار را میکنی 

یکی از دخترخاله هام نوشت همیشه مایه افتخارفامیل بودی و هستی 

میدونم با استوری که گذاشتم بازم از این پیامها میگیرم ولی هدفم این نبود

ولی خوشحالم کرد و رفتم تو فکر

چرا خودم خودمو قبول ندارم

چرا اینقدر با این خود بدبخت می جنگم

چرا؟

2433

من نمونه بارزی از انسان های بدبخت در ظاهر خوشبختم که باعث افسوس و حسرت خیلیا  میشم بدون اینکه بدونند تو دلم چی میگذره و چه سختیهایی کشیدم و چه مصیبتهایی را پشت سر گذاشتم

در حال حاضر که بیمار و افسرده و تنها تو خونه ام نشستم و حتی رمق گریه کردن ندارم , برای بهتر شدن حالم و فراموش کردن غصه هام از سفرای گذشته ام میگم و  برای سفر بعدی برنامه ریزی میکنم و دوستام که تو جمع خانوادشون با آرامش خیال نشستند دارن افسوس حال خوش منو میخورند و البته واضحه که اونا هم مشکلاتی دارند که من ازش بی خبرم 

2432

یه جور مرض روحی دارم که با هر علامتی که بدنم نشون میده فکر میکنم یه بیماری سخت گرفتم و تند تند علائم و عواقبش را سرچ میکنم

امروزبه خاطر سرفه هام ایدز گرفته بودم و دوره های آخرشم بودم و در حال مرگ 

هرچند که سرفه تنها علامتش نبود ولی من ایدز گرفته بودم و این حرفا حالیم نبود

منتهانمیدونم چرا از وقتی اومدم خونه و قرص لتیزن خوردم یهو ایدزم خوب شد 

لعنتی بگیر نگیر نداره

البته سرطان حنجره هم گزینه ی روی میز بود و احتمالا فردا بگیرمش