اگه امشب می مردم
فردا صبح مدرسه نمی رفتم بچه ها کلی ذوق می کردند
از مدرسه باهام تماس می گرفتند ولی گوشیم خاموش بود چون شارژ نشده بود
از اینکه بی خبر غیبت کردم تعجب می کردند و تو دلشون 4 تا فحش هم می دادند که دوباره این هفته هم مجبورند بچه ها را نگه دارند
ظهر هم یادشون می رفت که من اصلا وجود داشتم
مدرسه شیفت عصر حتی باهام تماس هم نمی گرفتند زنگ اول بچه ها را می بردند نماز زنگ های بعدی هم ناظم می رفت بالا سرشون و تو دلش بهم فحش می داد که اینقدر بیشعورم که حتی یه خبر نمیدم
تا شب حتی گردو هم بهم زنگ نمی زد
دوستام هم از نبودنم تو تلگرام واتساپ تعجب نمی کردند و میذاشتن به حساب مشغله
مامانم هم حواسش به اومدن خاله از کربلاست و میدونه من مشغولم و زنگ نمی زد
تا فردا شب که شاید گردو زنگ می زد که بگه میاد اینجا ولی گوشی من خاموشه
زنگ میزد به خاله اش تا از من خبر بگیره و خواهرم میگفت خبری نداره
زنگ میزد خونه جواب نمیدادم
میومد بالا زنگ درو می زد
میرفت کلید را میاورد و درو باز می کرد
آروم رو تخت خوابیده بودم
انگار هیچ وقت زنده نبودم
چی باعث شد فکر کنم امروز شنبه است و خیلی جدی برم طالع رنگی رنگی بخونم و بعد جمله اول متوجه بشم تکراریه!
دلم تنگ شده برای کسی که هیچ وقت ندیدمش
بارها به این نتیجه رسیدم اینجا نوشتن معجزه می کنه
یه جای فیلم پری بود علی مصفا پشت تلفن صداشو مثل خسرو شکیبایی کرده بود و با پری حرف می زد می گفت سلام عزیزم حالت چطوره
الان دلم می خواد یکی اونجوری باهام حرف بزنه
خیابون سعدی جنوبی بعد از نواب نکبت ترین خیابون تهرانه
چقدر وحشتناکه که یه روز می میرم
زندگی را خیلی دوست دارم
تا حالا اینقدر به عمق فاجعه پی نبرده بودم و الان نشستم زار میزنم
آدم اجتماعی نیستم
نه اینکه نتونم با مردم حرف بزنم یا نتونم تو یه جمع با دیگران گرم بگیرم اتفاقا خیلیا منو خونگرم می دونند ولی خلوت خودم را همه چی ترجیح میدم
برای همین بوده تو خوابگاه راحت نبودم
برای همینه با اینکه شغلم را دوست دارم ازمحدوده ی خارج کلاس بدم میاد
برای همینه که اهل مهمونی نیستم
و برای همینه که وقتی نمیرم تلگرام حالم بهتره
هرچی دوروبرم خلوتتر حالم بهتر
کلاغها غار غارو سر کردند
مسافر من که تو راه نیست ولی خوشبحال هر کی که داره سبد سبد گل می چینه و گره کارش وا میشه امروز
رفتم سر پنجره که با هوای اول صبح کیف کنم تو کوچه را نگاه کردم دو ردیف ماشین دو طرف کوچه را گرفتند حتی جلوی در پارکینگ ها هم پارک کردند
حلوی ساختمون آقای استیری خدابیامرزدو تا موتورجلوی در ورودی پارک کردند و معلومه کلی دقت کردند که از سمت چپشون اهالی ساختمون بتونند رد بشن لبته یه نفر و سمت راستشون هم حتی یک سانت نرفته باشه جلو در خونه همسایه
لعنت به این شهر
الان رسول نجفی باید بخونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه؟
اونی که میخواستی تو غبارا گم شد
دیروز مدیرمون گفت اگه حضور سه شنبه را الکی امضا کنید اومد و برای یکیتون اتفاقی افتاد اون وقت برای من دردسر میشه
منم اون لحظه تو دلم گفتم خاک بر سرت با این پیش بینی ات
حالا امروز تو گروه اعلامیه فوت خواهرشو گذاشت
حالم بد بود و میخواستم دیرتر برم مدرسه
زنگ زد و اینقدر با انرژی حرف زد و غش غش خندید که تمام حس و حال بدم رفت
شاید زندگی همین باشه
برداشته کویر مرجان فرستاده خواستم فحشش بدم نتونستم خواستم بهش بگم لعنتی من با این آهنگ عاشق شده بودم نگفتم
فقط گفتم این آهنگ ویروونم میکنه تازگیا از تو گوشیم پاک کردم و براش دو تا آهنگ لیلا فرستادم تا این حد خز و مسخره
و واقعیت اینه وقتی مسخره ام وقتی میتونم با آدما روابط ساده داشته باشم میتونم گذشته آینده خستگی دلتنگی شکست و ... را لحظه ای فراموش کنم و شاید زندگی همین باشه
کاش بتونم همه چیو راحت بگیرم
دیروز مرد ایده آلم را پشت چراغ قرمز دیدم
تو یه پراید هاچ بک نشسته بود و وقتی اون مدلی دود سیگارو از زیر سیبیلاش داد بیرون نگامون بهم گره خورد
منم همینجوری که بهش زل زده بودم به این دنیا لعنت میفرستادم که هیچ وقت همچین مردی سر راهم نگذاشت و هر کی اومد از قبلی... تر بود
و البته عمر چراغ قرمز 65 ثانیه بود
رو صندلی های بیرون سالن نشسته بودم و بیسکوییت ویفری که میخوردم خورد میشد میریخت رو پالتوم و به دختر پسرای جوون و معذب نگاه میکردم و خدا را شکر میکردم از اون مرحله رد شدم
دنیای کثافت
طرف با اون مدرک و سمت و اهن و تولوپ میاد تو پی وی قربون صدقه میره و برای رنگ چشم غش و ضعف میکنه
ظاهر و باطن آقایون چقدر با هم فرق داره
احساس کردم زشته فقط جواب پیاماش لایک میکنم و براش یه مطلب مرتبط با شغل هردومون فرستادم
بعد رفتم طالع این هفته ام را خوندم و جمله آخرش عصبانیم کرد و گفتم گ.. خوردی و بدو رفتم اون پیامو تا ندیده پاکش کردم
فرشتگان الهی هم نازل بشن دیگه نمیتونند منو از لاک تنهاییم در بیارند
دیروز فهمیدم همه عاشق و دلداده اند اون همه خیانت و پیچوندن و دو دره بازی هم لابد کار منه
ای مردم خیلی باحال و تهوع آورید
یکی از مشکلات بزرگ زندگیم این بوده که ظاهرم خیلی مظلوم و مودب تراز خود واقعیم بوده و دیگران وقتی میفهمن که در موردم اشتباه کردند عصبانی میشن و البته برام اهمیتی نداشته
الانم دلم میخواد به یه نفربگم آره جون خودت ...
از اون روزای مسخره ی دم پریودی که همه چی ناراحت کنندس و اعتماد به نفسم رفته زیر صفر و از نظر خودم شدم احمق ترین ,بدبخت ترین ,بی عرضه ترین و اضافه ترین آدم روی زمین
رشت
از دندونپزشکی که برمیگشتم یه غمی وجودمو گرفته بود
دنبال دلیلش بودم
فکر کردم از هوای ابری بارونیه و تنهاییم تو این وضعیت و گوشیمم که شارژ تموم کرد و نتونستم اسنپ بگیرم و زیر این شرشر بارون خیس شدم و اون ماشین لعنتی سر چارراه تند رفت و آب پاشید سرتاپام و صورتم که با بی حسی کج و کوله شده و خستگی هفته که آخر هفته ها با درد دندونپزشکی تموم میشه و امشبی که تولدشه و بهش دسترسی ندارم و این خانم مسافر و آقای راننده تاکسی که همچنان علت بوگند تهران را لوله فاضلاب میدونند و منم با دهن کج و کوله نمیتونم حالیشون کنم ولی نه هیچ کدوم از اینا نیست
پوله باباجان پول
پول دندونپزشکیه که داغم کرده و تجربه ثابت کرده هیچی اندازه پول خوشحال و ناراحتم نمیکنه
اوکی پس بقیه غصه های عالم راحت باشید ادامه بدید
عینکی شدم
15 سال باهاش جنگیدم که تو ماشین لیلا فروهر و سیاوش قمیشی نزار خوشم نمیاد
حالا به اون لجبازیا فکر میکنم و با خیال راحت آهنگاشون را گوش میدم
ما زنها خیلی وقتها اعتراضمون را غیر مستقیم ابراز میکنیم
از هر دری حرف زدیم تا رسیدیم به عشق
ازم پرسید هنوزم دوسش داری چشمام اشکی شد و گفتم خیلی
گفت سروتونین بدنت کمه
پاییزامسال با قشنگیاش داره نهایت تلاشش را میکنه که منو دیوانه کنه ولی من بلاکش کردم و هنوز نخواستم بهش توجهی کنم
از هفته ی پیش با دوستام تصمیم گرفتیم دورهمی بزاریم
یکی گفت هفته ی دیگه من نیستم منم الکی گفتم هفته ی بعدش هم من نیستم
چون تولدمه و هم اونا مجبور میشن کادو بیارند هم من کیک و هم حوصله ی چند تا تولد بازی ندارم و این یکی را خواستم حذف کنم
خلاصه اون دوستی که گفته بود این هفته نیست چند روز بعد اعلام کرد که هست حالا بحث سر پنج شنبه یا جمعه بود که زود به نتیجه رسید و افتاد جمعه یعنی امروز
5 نفر بیشتر نیستیم ولی در دو روز گذشته فقط یکی یکی اعلام کردیم که میایم و یکی هم این وسط گفته مریض شده و شاید نیاد و من پرسیدم کجا بریم و یکی دیگه گفته بریم کبابی شمرون غذاش خوبه ولی نمیشه طولانی نشست و من رفتم تو فکر که قراره بریم بخوریم یا همدیگرو ببینیم و با هم گپ بزنیم
و منی که کباب خور هم نیستم به کبابی شمرون چه و یاد قرار دفعه پیش افتادم که رفتیم یه باغ تو فرحزاد
من زرشک پلو مرغ خوردم و اونا شیشلیک یا یه چیزی شبیه این
از بس گوشت قرمز دوست ندارم به غذاها هم توجه ندارم
موقع حساب کتاب کل مبلغ بر تعداد تقسیم شد و من کلی هزینه اضافه بر شکمم دادم و اونا هم به روی مبارک نیاوردند که تو نمیخواد اینقدر پول بدی
بعد این فکرها بازم در جواب کبابی شمرون سکوت کردم و نظری ندادم
یکی دیگه گفت بیاید خونه ی ما و غذا را از بیرون میگیریم و من تعارف الکی کردم و گفتم به زحمت میفتی ولی بقیه هیچ حرفی نزدند
و الان که ساعت داره 8 صبح جمعه میشه یکی دیگه نوشته چون اون یکی مریضه و نمیاد ما هم دورهمی را بزاریم برای بعد و به این ترتیب پرونده ی این دورهمی زوری و مسخره را بسته و امیدوارم نظر قطعی بقیه هم همین باشه و بتونم این جمعه ی بارونی سرد را مثل بقیه جمعه ها به تنهایی و آرامش کنار بخاری خونه ام بگذرونم
دخترعموم نوشت به راهت ادامه بدی بهترین کار را میکنی
یکی از دخترخاله هام نوشت همیشه مایه افتخارفامیل بودی و هستی
میدونم با استوری که گذاشتم بازم از این پیامها میگیرم ولی هدفم این نبود
ولی خوشحالم کرد و رفتم تو فکر
چرا خودم خودمو قبول ندارم
چرا اینقدر با این خود بدبخت می جنگم
چرا؟
من نمونه بارزی از انسان های بدبخت در ظاهر خوشبختم که باعث افسوس و حسرت خیلیا میشم بدون اینکه بدونند تو دلم چی میگذره و چه سختیهایی کشیدم و چه مصیبتهایی را پشت سر گذاشتم
در حال حاضر که بیمار و افسرده و تنها تو خونه ام نشستم و حتی رمق گریه کردن ندارم , برای بهتر شدن حالم و فراموش کردن غصه هام از سفرای گذشته ام میگم و برای سفر بعدی برنامه ریزی میکنم و دوستام که تو جمع خانوادشون با آرامش خیال نشستند دارن افسوس حال خوش منو میخورند و البته واضحه که اونا هم مشکلاتی دارند که من ازش بی خبرم
یه جور مرض روحی دارم که با هر علامتی که بدنم نشون میده فکر میکنم یه بیماری سخت گرفتم و تند تند علائم و عواقبش را سرچ میکنم
امروزبه خاطر سرفه هام ایدز گرفته بودم و دوره های آخرشم بودم و در حال مرگ
هرچند که سرفه تنها علامتش نبود ولی من ایدز گرفته بودم و این حرفا حالیم نبود
منتهانمیدونم چرا از وقتی اومدم خونه و قرص لتیزن خوردم یهو ایدزم خوب شد
لعنتی بگیر نگیر نداره
البته سرطان حنجره هم گزینه ی روی میز بود و احتمالا فردا بگیرمش